دیشب، تلخی حرفهایی که به هم زده بودیم نمیذاشت خوابم ببره
اما امروز با دیروز فرق داشتم
واقعا خواب یه نعمته...
آدم رو از شر ناراحتیهای احمقانه نجات میده...
دیگه خلاص شدم
دیگه نمیتونن با اداهاشون اذیتم کنن
یک جوری به من میگه بی ادب، انگار بهش فحش داده م
یک جوری به من میگه بی شعور، انگار بی شعور فحش نیست
اما خوشحالم که همه موسسه ها مثل هم نیستن
از لج امثال اون هم که شده، یه نویسنده خوب میشم
هی نوشتم نذاشت ثبت بشه, گفت امکان ثبت نیست. منم همین حس تورو داشتم. تلفنی گفتیم با هم راجع بهش. دیگه نمیگیم که رو مخت نباشه. واسه جمله آخر, ایشالا ایشالاااااا
سلام به روی ماه زینب گل بانویمان. ای جوووونم نی نی ها رو نیگاه.
مجبورم کم کم بنویسم که ثبت کنه.