قلب کوچیک من
قلب کوچیک من

قلب کوچیک من

دیشب "همسایه ها" که یه مستند هست و هر چند وقت یه بار پخش میشه رو برای اولین بار دیدم

خیلی داستان ترسناکی بود

دیشب همش کابوسشو دیدم تقریبا

منظورم اینه که کابوسِ کابوس هم نبود... خوابای کلافه کننده بود

اصن شاید اینم نمی دیدم بازم از این خوابا میدیدم چون مریض شده م

ولی وجدانا خیلی ترسناک بود

مسئله اینجاست که من فقط داستانش رو دیدم و اون خانواده ها باهاش زندگی کرده بودن

داستان پاول بود که به معنای واقعی دیوانه بود و همسایه این خونواده بود

آخر سر، زحمت کشید و پدر خانواده همسایه رو کُشت


از خودم احساس بدی دارم چون هم اتاقم وحشتناک بهم ریخته شده،

هم حافظه کامپیوتر پر شده،

هم حافظه دوربین پر شده،

و هم اینکه هیچ عکسی از این مراسم نگرفته م

نظرات 4 + ارسال نظر
نرگس شنبه 8 آبان 1395 ساعت 22:12

به نام خدا
زینب سلام
چندوقته نیومدم..
آخ نبین خب از این مستندا:-(

لیدی سارا شنبه 24 مهر 1395 ساعت 01:29 http://lady2432sarah@persianblog.ir

دمت گرم.چه میکتی با این اتاق که میگی به هم ریختس؟!من الان دارم بازار شام را تصور میکنم

لیدی سارا شنبه 24 مهر 1395 ساعت 01:21 http://lady2432sarah@persianblog.ir

اصلا وبلاگت صدام کرد که ساراااااا بیااااااا آپیده شدم

لیدی سارا شنبه 24 مهر 1395 ساعت 01:20 http://lady2432sarah@persianblog.ir

نصف شبت بخیر زینبی.
از این مستنده این موقع ساعت اصلا چیزی نمینویسم که کنجکاو بشم باز بخونمش پس میرم سراغ چهار خط آخر

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد