قلب کوچیک من
قلب کوچیک من

قلب کوچیک من

استرکس :دی

امروز وقتی بعد از امتحان فاینال برگشتم خونه، حس خیلی خوبی داشتم

البته نه بخاطر اینکه مطمئنم امتحان رو خوب داده م... بخاطر اینکه تموم شد و شرش کم شد خوشحال بودم و احساس رها شدن داشتم

آخه واقعا نمیدونم چرا دیشب داشتم از استرس میمردم

خاطرات مسخره مدرسه و درس خوندن های عذاب آورش تکرار شد اصن

احساس حماقت بهم دست میداد

یه کمی هی جلوی خودم رو گرفتم و به خودم گفتم این الان کلاس زبانه و تو توو کلاس ثبت نام کردی تا زبان یاد بگیری.. نهایتش اینه که نمره بالا نمیگیری...

یه کمی اثر داشت، اما شب دوباره استرسهام برگشت

و دقیقا عین دوران تحصیلی، دلم میخواست هر کاری بکنم غیر از درس خوندن

همینطور که ترمم میره بالاتر، درسها سخت تر میشه

بخصوص قسمتهای شنیداری امتحان

خیلی دارم میترسم از ادامه دادن کلاس زبان

کتابهامون از ترم بعد جدید میشه و معلمهامون خوشحالترن

میگن این کتاب جدید فرصت بیشتری داره واسه صحبت کردن و میگن کتاب قبلیمون فرصت کمی داشت برای اینکه ما بتونیم حرف بزنیم

فقط میخوام ترم بعد هم برم

اگه از ترمم راضی نباشم، احتمال داره که دیگه ادامه ندم

شاید هم ادامه دادم تا حداقل گواهی دوره ابتدایی و میانی رو بگیرم

یه چیز دیگه که میدونم باعث نگرانیم میشه، اینه که میخوام نمره م بالا باشه

بدمسب خیلی نمره بالا و تاپ شدنه مزه میده :))

چند بار شده م.. مزه کرده بهم...

نظرات 1 + ارسال نظر
لیدی سارا جمعه 27 شهریور 1394 ساعت 16:23 http://lady2432sarah.prsianblog.com

زینب جانم سلام.

به به وبلاگ جدید مبااااارک.به سلامتی ایشالا

کتاب جدید هم ایشالا به سلامتی, واقعا خوبیه سفیر همینه.تنوع کتاب و به روز بودنشون.

حس و حالت را درک کردم شب امتحان خانم تاپ. هزااااار ماشالا.

از ترم بعد هم ایشالا راضی باشی از کلاسها و کتاب که مدرک را بتونی ایشالا بگیری.

سلام سارا :) مرسی که اومدی

مرسی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد