امروز ذوق داشتم واسه شروع ترم جدید
وقتی آماده رفتن شدم ۹ و ربع بود.. خیلی زود بود دیگه...
جو هم که آدمو میگیره باید به اندازه بگیره خب:دی
یه ده دقیقه نشستم کنار مامانم و بعد راه افتادم...
با اینکه زود راه افتاده بودم، اما اینقدر دور زدم واسه پیدا کردن جا پارک، آخرش دیر رسیدم به کلاس :-|
اما همه اینا به اون خوشحالی بعدش می ارزید :)
اینقدر ناراحت بودم که زود رسیدم و دیر شده، فقط نگاه کردن ببینم شماره کلاسم چنده؟
وقتی وارد کلاس شدم و دیدم خانم مروی دوباره معلممه، اینقدرررر خوشحال شدم که به همه چیز می ارزید ^_^
اصلا انتظار نداشتم...
حالا که کتاب و شیوه تدریس عوض شده، خیالم با خانم مروی راحته
معلم فوق العاده ای بود :)
ایوووول, چه خووووب.
با چیزایی که از کتاب تعریف کردی,امیدوارم تا آخر ترم خوشت بیاد از کتاب و چیدمان درسیش, که برای ترم های بعد هم ایشالا ادامه بدی.
مرسییییییی